پژوهشکده تعلیم و تربیت استان کرمان سالهای ۷۴تا ۸۴

برای خدا
پژوهشکده تعلیم و تربیت استان کرمان سالهای ۷۴تا ۸۴

پژوهشکده تعلیم و تربیت استان کرمان
خاطرات،تصاویر و تجربیات سالهای ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۴

یادمه طرحی داشتیم در مورد اینکه وقتی کوه نوردی از کوه پرت می شود برای اینکه کمتر آسیب ببیند لباسی داشته باشد که باد شود.برای اجرای این طرح دستگاهی می خواستیم که سریعا لباس را باد کند. یاد جلیقه نجات مسافرین هواپیما افتادیم.من در سفری با هواپیما برای شرکت در جلسه ای به تهران رفتم.برای تهیه جلیقه نجات به خیابان گمرک رفتم .سراغ وسیله را از کسی پرسیدم به من آدرس دادند.پس از طی کوچه های زیاد و تودرتو و ترسناک به خانه ای رسیدیم.در را زدم.فردی آمد و پرسید چی می خواهید.موضوع را گفتم.ایشان رفت و با یک جلیقه نجات کهنه و کپسول هوای کهنه تری برگشت.14 هزار تومان بی زبان را دادیم بدون گرفتن فاکتور!؟و عازم فرودگاه شدیم.در فرودگاه وقتی کیفم را گذاشتم که از دستگاه عبور کند.مامور نیروی انتظامی به من گفت برو به آنجا.من به اتاقی رفتم و ماموران نیروی انتظامی به من گفتند شما وسیله ای را از هواپیما دزدیده اید.این وسیله جزو اموال دولتی می باشد و باید شما را بازداشت کنیم.خلاصه بنده هم اصل ماجرا را گفتم و تمام مدارکی که داشتم را ارائه کردم.اما آنها قبول نمی کردند.من دیگه خسته شده بودم و هیچی نگفتم.خلاصه بعد از یکی دوساعت آنها گفتند این دفعه را میگذاریم بروید اما دفعه دیگر برایتان پرونده ای درست می کنیم.آن وسیله را هم ضیط کردند.وقتی به کرمان رسیدیم گفتم وسیله را پیدا نکردم.بچه های پژوهشکده که متوجه شدند، چند روز بعد یک وسیله نو و آکبندی برایمان آوردند و طرح به سر انحام رسید.ماکه نفهمیدیم وسیله نو را از کجا آورده بودند!!!؟؟؟

مهدی باغینی پور